سحر گلشنی او هم متولد تهران می باشد

سحر گلشنی او هم متولد تهران می باشد

سحر گلشنی او هم متولد تهران می باشد

Blog Article

» مشابه همین سخنان را هم سحر در عصر ۲۱ اسفند ۹۷ و در گیرودار عصبانیت ناشی از تلاش ناموفق برای ورود به استادیوم، خطاب به ماموران گفته بود؛ سخنانی که بعدتر و در خودرویی که او را به سمت بازداشتگاه وزرا میبرد بار دیگر و رو به دوربین آنها را تکرار کرد. مریم که این فیلم را دیده در توصیف این بخش هم میگوید: «من خودم توی فیلم دیدم که ماموری که دارد فیلم میگیرد، میگوید قبلش چی میگفتی؟ الان که دوربین روشنه بگو، بگو ببینم. در این سالها سحر نظام دوست با هنرمندان بسیاری تجربهی کار داشته است اما جالب است بدانید که در میان بازیگران شیوا عدالت خواه با 2 مرتبه بیشترین همکاری را با سحر نظام دوست داشته است. باید بدانید که بخشِ عظیمی از امورات زندگی و حتی سلامتی فیزیکی شما تحت تاثیر مستقیم این بخش از وجود شما قرار دارد. در آن دوران ماجرای طلاق این بازیگر با حواشی و شایعات زیادی همراه شد، که در نهایت مورد انتقاد شدید رامبد جوان برای دامن زدن مخاطبان به اخبار زرد قرار گرفت.


اما پس از این واکنش تیم استقلال، همانروزها برخی رسانهها از برخی فشارها به آقای غفوری نوشتند؛ او درباره جزییات این اخبار هم به «اعتماد» میگوید: «بله من احضار شدم و چندساعتی به سوالات پاسخ دادم. کمی پس از نیمه شهریور ۹۸ و پس از انتشار نام و هویت دختری که پیش از آن به «دخترآبی» شناخته میشد، «سحر خدایاری» در بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری تهران جان باخت و همین آغازگر موجی جهانی در حمایت از این زن و حق ورود زنان به ورزشگاه در ایران آغاز شد. همانروزها «معصومه ابتکار» معاون وقت رییسجمهوری ایران در امور زنان و خانواده گفته بود که به دستیار ویژه حقوق شهروندی خود، خانم شهناز سجادی ماموریت دادم تا در محل بیمارستان حاضر شود و موضوع را بررسی کند که گزارش نهایی را برای رییس محترم قوه قضاییه ارسال کنیم. چهارسال پس از آنروزها از «شهناز سجادی» درباره نتایج آن بررسی میپرسم که بهطور خلاصه میگوید هدف اصلی دلداری و همدلی با خانواده بود چون این نهاد توان قانونی برای پیگیری آن پرونده را نداشت: «به هرحال معاون زنان توان پیگیری و مرجع بررسی نبود و بیشتر جنبه حمایت داشت. چون معاونت زنان از لحاظ قانونی اختیاراتی برای رسیدگی به اینجور امور ندارد.» حیدرعلی خدایاری، پدر سحر، هم حالا به «اعتماد» میگوید که از نظرش پرونده مختومه است و توضیح میدهد که «از روند طی شده راضی هستم. پرونده از نظر من به سرانجام رسیده است. همین که من پدر، که دلسوزتر از هر کسی نسبت به دخترم هستم چون پاره تنم بود راضی هستم کافی است.» او در پاسخ به این پرسش که اما دختران شما از این روند راضی نیستند هم میگوید: «اختیار دختر با پدر است یا خواهران؟


بخت با دختر ششم خانوادهای در قم هیچوقت یار نبود، چه هنگام زندگی در این شهر که پدرش از او شخصیت دیگری میساخت، چه در دوران کاری که کارفرمایش حاضر به پرداخت دستمزد اندکش نبود و چه در روزهایی که سگ سیاه افسردگی روی زندگیاش چنبره زده بود و چه حتی هنگام تلاشش برای ورود به استادیوم آزادی که نه تنها به تماشای فوتبال تیم محبوبش نرسید که چهار شبانهروز هم مهمان ناخوانده زندان زنان شد. پس از این بازداشت و تا شش ماه بعد که برای رسیدگی پروندهاش بار دیگر عازم تهران شد و رویدادی نامشخص او را تبدیل به آتشی متحرک کرد که در خیابان فریاد میکشید و بیهدف فرار میکرد و حتی روزهای بستری در بیمارستان سوانح سوختگی، کسی نامش را هم نمیدانست و تازه در آخرین نفسهایش، اسم واقعیاش به گوش ایرانیان رسید: «سحر خدایاری.» این قصه سحر است؛ زنی شیفته فوتبال و استقلال ایران که آرزوی دیدن مستطیل سبز و تیم محبوبش را با خود به زیر خاک برد، «سرگذشت کسی که هیچکس نبود» با اینهمه شاید اگر نمیبود همچنان درِ استادیومهای فوتبال به روی زنان بسته بود. چهارسال پس از جانباختن شناختهشدهترین زن هوادار فوتبال ایران، در این گزارش به دنبال گشودن گرههای زندگی این هوادار فوتبال، سراغ خانواده، نزدیکان و افراد درگیر در این پرونده میرویم: سحر خدایاری که بود و چرا علاقهاش به تماشای فوتبال از او خاکستر ساخت؟


قطعا ورزشگاه پر از تماشاگر آزادی میتواند روحیه بیشتری به بازیکنان استقلال بدهد. صحبتهایی پیش آمده بود مبنی بر اینکه آیا خط و ربط این واکنش به جایی وصل میشود اما خب مشخص است که این کمترین کاری بود که ما به عنوان بازیکنان تیم محبوب خانم خدایاری میتوانستیم انجام دهیم. » اگرچه بسیاری از فیلمهای مرتبط با این پرونده مانند بحثهای سحر با مامور زنی که قبل از ورود به زندان از او میخواهد برای تفتیش قانونی پیش از ورود به بازداشتگاه آماده شود، فیلم آن چهارشبانهروز زندان، شش ماه بعد و بحثهای داخل ساختمان قضایی، لحظهای که زنی با دبه بنزین به همان ساختمان برمیگردد، هیچگاه منتشر نشده یا حتی به خانوادهها هم نشان داده نشده و میگویند همه حذف شدهاند، اما چندماه بعد از جانباختن این زن هم به مریم خدایاری یکی از خواهران پیگیر پرونده نشان داده شده است. او که حدود دو ماه پس از مرگ خواهرش برای نخستینبار این فیلم را میبیند آن را تلخ و دلشکن توصیف میکند و حالا یعنی پس از گذر حدود چهارسال به توصیفش که میرسد، نمیتواند مانع بغض و اشک خود شود: «من بعدتر در دادگاه انقلاب فیلم را دیدم و اینکه میگفتند بیحجاب بوده درست نیست. مقنعه داشت، یک پرچم بزرگ استقلال و صورتش را هم رنگ کرده بود. تقریبا دو ماه بعد از فوت خواهرم فیلم را در دادگاه انقلاب به من نشان دادند. من گفته بودم که شما که میگفتید بیحجاب بوده و عفت عمومی را لکهدار کرد. کجای این فیلم لکهدار کردن عفت عمومی است؟



هنگامی Ú©Ù‡ شما این مقاله را دوست داشتید، مایل خداحافظ گل سوری به اطلاعات بیشتری در رابطه با کلیک کنید وب سایت خود باشید.

Report this page